کوچک بود اما
بازبان بی زبانی
گفت رازهای نهانی
اخلاقش ملکوتی و ادبش اسمانی بود.
شش ماهه ای بیش نبود
همچون لاله ها در خون غلتید
وقتی اذان شهادت شنید ،
قدقامت حضور بست .فریاد تکبیرش به دشمن رسید
و ناگاه حرمله
پاسخ قدقامتش را در پارینه تیری پیچید
و حلقی که تکبیر گفت ،
با تیر خفت .
و خون نوزاد
مهر خاتمه بر دفتر کربلا شد
.